سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهرستان مهر*** انجمن مهندسان

 

ایمان خود را با صدقه نگاه دارید ، و مالهاتان را با زکات دادن ، و موجهاى بلا را با دعا برانید . و از سخنان آن حضرت است به کمیل پسر زیاد نخعى [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

یادداشت ثابت - سه شنبه 91/10/6  ساعت 7:22 عصر

افسانه درخت سیب

افسانه درخت سیب

 آیزاک نیوتن در سال 1642 در مزرعه کوچکی در روستایی به نام وولستورپ چشم به جهان گشود. در‌‌ همان سال، دانشمند و ستاره‌شناس مشهور، گالیله از دنیا رفت. مرگ او موج عظیمی از غم و ناباوری را در سراسر اروپا به راه انداخت. گالیله، جان، مال و شهرت خود را بر سر تحقیقاتش گذاشته بود. او عقاید قدیمی کلیسای کاتولیک در مورد چرخش خورشید به دور زمین را به چالش کشیده بود. او بر اساس مشاهدات خود نشان داد که زمین یکی از چند سیاره‌ای است که به دور خورشید می‌گردد. با این کشف، انقلابی در علم به‌وجود آمد و عصری شروع شد که در آن، علم و منطق جهان را از نو به همگان معرفی می‌کرد. شروع این عصر را می‌شد در همه جا حس کرد و دید. در این عصر، جهان جور دیگری دیده می‌شد و هر چیز، تعریف جدیدی داشت. ذهن نیوتن هم از سنین پایین، درگیر این طرز تفکر بود. 

 

 نیوتن در نوجوانی، شروع به مطالعه کتاب «اسرار طبیعت و هنر» (The Mysteries of Nature and Art) کرد. در این کتاب، او طرز ساختن دستگاه‌های ساده و نحوه مطالعه و غور در طبیعت را فرا‌گرفت. ذهن او به‌شدت درگیر چیزهایی بود که فیزیکدان‌های اولیه درآن زمان در حال مطالعه بودند؛ زمان و حرکت. پس شروع کرد به ساختن آسیاب‌های بادی، قایق‌های کوچک و بادبادک‌هایی که همسایه‌هایش را به وحشت می‌انداخت. او به بادبادک‌ها شمع وصل می‌کرد و آن‌ها فکر می‌کردند شهاب سنگی در حال افتادن است. ولی از‌‌ همان ابتدا هم نیمه دیگری از شخصیت آیزاک نیوتن وجود داشت. پدر او قبل از تولدش از دنیا رفت و مادرش هم در سه سالگی آیزاک، با مرد دیگری ازدواج کرد و او را با پدر بزرگ و مادر بزرگش تنها گذاشت. این کار آن‌چنان تاثیر بدی بر او گذاشت که بعد‌ها به تلاش برای سوزاندن مادر و ناپدری‌اش در خانه‌شان اعتراف کرد. 

 

زمانی که نیوتن خانه را به قصد دانشگاه کمبریج ترک کرد، دو دهه زندگی در فضایی پر از هرج و مرج‌های سیاسی و اجتماعی مانند جنگ‌های خونین داخلی، گردن زدن پادشاه و به قدرت رسیدن دوباره حکومت سلطنتی به پادشاهی چارلز دوم در 1660را پشت سر گذاشته بود. 

 

در کمبریج، نیوتن خود را در مطالعاتش غرق کرد. او در این‌باره می‌نویسد: «حقیقت فرزند سکوت است؛ مراقبه‌ای است بی‌پایان.» او هرگز جایی نمی‌رفت. نه به مسافرت می‌رفت و نه گشت و گذار. او خود را مجبور می‌کرد هفت روز هفته، روزی 18 ساعت در اتاقش روی مطالعاتش کار کند. او کتابخانه‌ای با حدود 1600 تا 1800 جلد کتاب داشت. دنیای او تقریبا از نوشته‌ها و دانش دیگران تشکیل شده بود. دنیای پر از خوشگذرانی کمبریج در آن زمان، دنیای دیگری بود و نیوتن به هیچ عنوان مایل نبود بخشی از آن باشد. این فضا پس از به قدرت رسیدن چارلز دوم به وجود آمده بود و آیزاک جوان اصلا نمی‌خواست مانند دیگر جوانان خود را با لذت‌های آن آلوده کند. برای مبارزه با وسوسه، نیوتن برای خود برنامه‌ای در نظر گرفت و تا پایان عمر به آن پایبند ماند. او می‌نویسد: «راه رسیدن به عفت و پاکدامنی، درگیری مستقیم با مفهوم پرهیزگاری نیست؛ بلکه منحرف کردن آن به سوی چیز دیگری مانند مطالعه یا تعمق و مراقبه درباره چیزهای دیگر است.» 

 

او جوانی ساکت و متفکر بود اما از بیرون انسانی خسته‌کننده و ملال‌آور به نظر می‌رسید. احتمالا به جز جان ویکینز، دوست و هم‌اتاقی‌اش، کسی از او خوشش نمی‌آمد. او و نیوتن به این دلیل هم اتاقی شدند که هر دو از جوانان دیگری که لذت را بر کار ترجیح می‌دادند، دل خوشی نداشتند. ویکینز ابتدا از لحاظ علمی درجه‌ای بالا‌تر از نیوتن داشت؛ ولی این‌طور که به نظر می‌رسد، او تا 20 سال بعد که با هم هم اتاقی ماندند، منشی او به حساب می‌آمد. 

 

به عنوان یک دانشجو، نیوتن خود را با جدید‌ترین نظریات علمی مشغول می‌کرد. در این زمان، دیگر همه قبول داشتند که سیارات به دور خورشید می‌گردد. اما سوال اساسی این بود که سیارات چگونه حرکت می‌کنند؟ چه چیزی آن‌ها را در مدارشان نگه می‌دارد؟ مقبول‌ترین نظریه را فیلسوف فرانسوی، رنه دکارت ارائه کرد. او عنوان کرد که جهان ماشین بسیار بزرگی شبیه یک ساعت است و همه چیز، حتی حرکت سیارات را می‌توان به سادگی با برهم کنش‌های فیزیکی بین اجزای آن توضیح داد. اما نیوتن نمی‌توانست با این نظریه کنار بیاید. او بسیار باهوش بود و به این نتیجه رسیده بود که تنها نظریاتی قابل قبول هستند که در آزمایشگاه قابل انجام باشند. 

 

در همین زمان بود که طاعون سیاه در انگلستان همه‌گیر شد. هر هفته، هزاران نفر جان خود را از دست می‌دادند. دانشگاه تعطیل شد و نیوتن برای در امان ماندن از آن، به خانه بازگشت و در همین زمان بود که در باغ سیب کنار خانه، افسانه افتادن سیب پا به عرصه وجود گذاشت. 

 

داستان این گونه گفته شده که او در زیر درخت سیب نشسته بود و به جای خوشگذرانی به حرکت ماه و خورشید و محاسباتش فکر می‌کرد که ناگهان سیبی از درخت می‌افتد و او بلافاصله متوجه می‌شود که‌‌ همان چیزی که سیب را به سمت زمین می‌کشید، ماه را در مدارش نگه داشته است. نیوتن در دوران پیری، خود این داستان را نقل کرده و همچنین گفته است که با افتادن آن سیب، او متوجه شد که چیزی که سیارات را در مدارشان نگه می‌دارد، آن‌طور که دکارت می‌گفت، مکانیسمی فیزیکی نیست؛ بلکه نیروی نامرئی است که آن را «جاذبه» نامید. او در ادامه چنین گفته که‌‌ همان شب- زمانی که در حال محاسبه قدرت این نیرو در نور آتش اتاقش بود- متوجه شد که محاسباتش آن‌طور که می‌خواست از آب در نیامدند و در نتیجه، او این نظریه را کنار گذاشت. البته بسیاری از تاریخ‌نگاران علم معتقدند که داستان سیب، افسانه‌ای بیش نبوده و نمی‌توانست باعث چنین کشفی شود. ولی در این مساله که در آن زمان نیوتن در حال مطالعه روی این نظریه بود، شکی وجود ندارد. گالیله با آزمایش ثابت کرده بود که دو جسم متفاوت، با هر شکل و جرمی، با شتاب ثابتی به سمت زمین کشیده می‌شوند. در واقع اگر از یک ارتفاع‌‌ رها شوند، با سرعت یکسانی به زمین می‌رسند. برای مثال اگر بخواهید سرعت متوسط افتادن یک سیب را محاسبه کنید، باید فاصله‌ای را که سیب طی می‌کند، بر زمانی که طول می‌کشد تا به زمین برسد، تقسیم کنید. اما نیوتن با این نوع محاسبه راضی نشده بود؛ چون سرعت سیب در هر نقطه‌ای از مسیر متفاوت بود. بنابراین برای به دست آوردن سرعت لحظه‌ای سیب در هر نقطه باید میزان جابه‌جایی سیب را در زمانی هر چه کوتاه‌تر تقسیم می‌کرد. نیوتن راهی پیدا کرد تا این زمان را تا حد شگفت‌انگیزی کوتاه در نظر بگیرد. 

 

این عدد بسیار کوچک بود؛ آن‌قدر کوچک که به صفر نزدیک می‌شد. پس برای اولین بار محاسبه مقادیر متغیری که تا آن زمان قابل اندازه‌گیری نبودند، ممکن شد. با این تکنیک، نیوتن شاخه جدیدی از ریاضیات به نام حسابان را به دنیا معرفی کرد و در نتیجه دیدگاه بشر نسبت به جهان عوض شد. در واقع حسابان، ستون اصلی دانش مدرن به حساب می‌آید. امروزه حسابان در همه جا کاربرد دارد؛ از محاسبات بازارهای جهانی بورس گرفته تا مدل‌سازی وضعیت‌های مختلف آب‌وهوایی. 

 

زمانی که نیوتن 22 ساله درگیر محاسبات و مطالعات خود بود، هنوز هیچ‌کس نمی‌دانست که او بزرگ‌ترین ریاضی‌دان و فیزیکدان تاریخ خواهد شد. او انسانی بود که از محاسبه- حال از هر نوعی - لذت می‌برد. در میان چیزهایی که در نوشته‌های او دیده می‌شود، مثلادر بعضی محاسبات، نتایج را تا 50 رقم اعشار محاسبه کرده، نه به خاطر اینکه لازم بود؛ بلکه به این دلیل که از این کار لذت می‌برد. 

 

موضوع دیگری که ذهن نیوتن را مشغول کرده بود، مطالعه روی نور بود. او ابتدا روی چشم خود آزمایش‌های خطرناک می‌کرد؛ ولی خوشبختانه بعد راه بی‌خطری را برگزید و شروع به انجام آزمایش با منشور کرد. از ارسطو تا دکارت، فیزیکدانان معتقد بودند که نور خورشید یا نور سفید، خالص بوده و نورهای دیگر بر اثر دستکاری نور سفید ایجاد می‌شوند. او می‌خواست این مساله را بررسی کند. پس شعاع نور سفیدی را از منشور گذراند و طیف‌های نوری را مشاهده کرد. در آن هنگام، او پا را یک قدم فرا‌تر گذاشت و نور قرمز را از منشور دیگری گذراند. او مشاهده کرد که نور قرمز به جای اینکه به نور دیگری تبدیل شود، قرمز می‌ماند. او نتیجه‌گیری کرد که نور سفید خالص نیست؛ بلکه از تمامی رنگ‌های رنگین کمان تشکیل شده است. او معتقد بود که منشور، «اجسام تشکیل‌دهنده نور» را از هم جدا می‌کند. این کشف جدید برای کسانی که در مورد آن مطالعه می‌کردند، به‌هیچ‌عنوان قابل هضم نبود؛ چون به این معنی بود که زمانی که به نور سفید نگاه می‌شود، تمامی رنگ‌ها درون آن هستند. این با عقل آن‌ها جور درنمی‌آمد. 

 

نیوتن فقط 24 سال داشت و با این حال، بزرگ‌ترین تاثیرات را در تاریخ علم بر جای گذاشته بود؛ اما در باره آن با هیچ‌کس صحبت نکرده بود. بعد از اینکه طاعون سیاه رخت از انگلستان بربست، او به کمبریج بازگشت و به تدریس ریاضیات در کرسی لوکاسی پرداخت. این کرسی بعد‌ها در اختیار پل دیراک و استفن هاوکینگ هم قرار گرفت. نیوتن به خاطر موهای سفید و سخنرانی‌های طولانی‌اش درباره نور مشهور بود. در حقیقت کلاس‌های او برای بیشتر دانشجویان بیش از حد خسته‌کننده و طولانی بود. سال‌ها بعد یکی از مسؤولان آزمایشگاه دانشگاه درباره او گفت: «عده کمی سر کلاس او حاضر می‌شدند و عده بسیار قلیلی از آن‌ها، صحبت‌های نیوتن را درک می‌کردند. بسیاری اوقات مثل این بود که او دارد با دیوار صحبت می‌کند.» 

 

اما تئوری نور نیوتن باعث شروع انقلاب جدیدی شده بود. 50 سال قبل، گالیله اولین تلسکوپ را اختراع کرده بود. تلسکوپ او از عدسی برای بزرگ‌نمایی بهره می‌برد. اما این تلسکوپ یک مشکل اساسی داشت. عدسی‌های آن، هاله‌ای نورانی و رنگی را دور اجسام نورانی نشان می‌دادند؛ حتی اگر آن جسم نورانی، چنین رنگی نداشت. 

 

نیوتن شروع به فکر کردن روی این مشکل کرد. او متوجه شد که لنز‌ها مانند منشور عمل کرده و نور را تجزیه می‌کند. پس او به جای استفاده از لنز از آینه استفاده کرد و تلسکوپ جدیدی ساخت که نور‌ها را به هم نمی‌ریخت و با اینکه 15 سانتی‌م‌تر بیشتر طول نداشت، می‌توانست تا 40 برابر بزرگ‌نمایی داشته باشد. او توانسته بود با این وسیله، مشتری را با اقمارش مشاهده کند. این وسیله تا امروز استفاده می‌شود حتی تلسکوپ فضایی هابل هم به همین ترتیب عمل می‌کند. 

 

او به این وسیله فقط به دید یک اسباب بازی نگاه می‌کرد؛ ولی یکی از همکارانش آن را به چارلز دوم، پادشاه وقت نشان داد. این کار، نیوتن را یک شبه در تمام انگلستان معروف کرد. او به عنوان عضوی در انجمن سلطنتی پذیرفته شد که از دانشمندان پیشرو لندن تشکیل شده بود. آن‌ها با اینکه خیلی از صحبت‌های او سر در نمی‌آوردند، از دیدنش خوشحال بودند. 

 

او نیز به آن‌ها قول داد تا مقاله‌ای درباره اینکه نور سفید، نورهای دیگر را در خود دارد برای آن‌ها بفرستد. اما اعضای این انجمن حتی تصورش را هم نمی‌کردند که نیوتن در حال مطالعه چیزی بسیار اسرار آمیز‌تر از نور بود.


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

دوشنبه 91/10/11  ساعت 6:44 عصر

چگونه کتابخوان تر شویم؟

 

چگونه کتابخوان تر شویم؟


سالهاست که هر وقت به من میگویند چه توصیه هایی برای پیشرفت بیشتر و بهتر داری، من کتاب خواندن را توصیه میکنم. اخیراً بعضی دوستانم میگویند که ما میخواهیم، اما به هزار و یک دلیل نمیشود. به عنوان آدمی که پانزده سال اخیر متوسط روزانه 70 صفحه کتاب را خوانده ام، سعی کردم چند نکته مهم در این زمینه را اینجا بنویسم:

 

اول اینکه) تلاش کنید غیر از فارسی زبان دومی را هم بدانید. طبیعی است دست شما در پیدا کردن کتاب مناسب بازتر میشود. شاید برای کسانی که کار فنی میکنند یا فلسفه میخوانند، زبان آلمانی، برای مدیریت و اقتصاد زبان انگلیسی و برای شیفتگان ادبیات زبان فرانسه گزینه های جذابی باشند. البته من در این مورد صاحب نظر نیستم و این حرف کاملاً سلیقه شخصی من است. دانستن زبان دوم حتی میزان درک زبان اول را نیز بالا می برد. این نکته ای است که سالهاست در روانشناسی اثبات شده است.

 

دوم اینکه) کتابهایی بخوانید که خوب ترجمه شده باشد. متأسفانه در جامعه ما، ترجمه بسیار سلیقه ای است و انسانهای زیادی را می بینید که برای یادگرفتن بهتر زبان، دست به ترجمه کتابها میزنند. حتماً در زمان خرید یک کتاب، یک صفحه آن را به صورت تصادفی باز کنید و کامل بخوانید و اگر دیدید با نگارش راحت نیستید کتاب را نخرید. حتی اگر مطمئن ترین فرد آن کتاب را به شما توصیه کرده بود. من کاملاً اعتقاد دارم بسیاری از ما به خاطر ترجمه های بد و ضعیف، کتاب زده شده ایم.

 

سوم اینکه) در شروع کار به سراغ کتابهای کلاسیک نروید. مارک تواین زمانی گفته بود: «کتابهای کلاسیک، کتابهایی هستند که هیچکس حوصله ندارد بخواند اما همه آرزو میکنند که ای کاش آنها را خوانده بودند!». یکی از دوستان من برای شروع کتابخوانی رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشته مارسل پروست را گرفته بود. آلن دو باتن در مورد این کتاب میگوید: خواندن این کتاب دو پیشنیاز دارد: تنهایی کشنده و پای شکسته! به همین دلیل توصیه میکنم که سراغ لیستهایی شبیه: «100 کتاب یا 90 کتاب یا 22 کتاب یا … که قبل از مرگ باید خواند نروید».

 

چهارم اینکه) برای کتابخوانی زمان و مکان مشخصی در نظر بگیرید. یک صندلی یا یک پشتی یا یک گوشه اتاق یا داخل مترو یا هر جا که دوست دارید، اما عادت کنید که زمان و مکان مشخصی وجود داشته باشد و همیشه در آنجا کتاب. به این شکل ذهن شما شرطی میشود. هر وقت در آن محل قرار گرفتید ناخودآگاه، ذهن شما متمرکز میشود و آماده کتاب خواندن میشوید. به شخصه فکر میکنم سجاده هم یکی از کارکردهایش این است که ما را برای نماز خواندن شرطی میکند و وقتی روی آن می ایستیم، تمرکز پیدا میکنیم (البته بعضی شرطی شده اند که روی سجاده به بدهیها و طلبهایشان فکر کنند!!)

 

پنجم اینکه) هدفهای بزرگ نگذارید. اگر بتوانید روزی 3 صفحه کتاب بخوانید و همیشه بخوانید بهتر از روی 30 صفحه است که گاهی آن را ترک کنید. اگر هم مدتی روزی سه صفحه خواندید هیجان زده نشوید و هدف خود را بالا نبرید. باید سیستم ذهن و زندگی ما به تدریج به سبک جدید عادت کند.

 

فعلاً اینکه) اگر شازده کوچولو نوشته اگزوپری را نخوانده اید یا قلعه حیوانات جرج اورول را نخوانده اید، یا اگر دنبال کتاب ساده ای برای فلسفه میگردید و دنیای سوفی (نوشته یاستین گوردر) را نخوانده اید یا اگر «هبوط در کویر» شریعتی را نخوانده اید شاید بهتر باشد فعلاً از همین ها شروع کنید و به سراغ کتاب دیگری نروید.

موفق باشید…


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

پنج شنبه 91/10/7  ساعت 7:27 عصر

دانستنی های کوتاه

 

یک کوروکودیل نمی‌تواند زبانش را بیرون در بیاورد.

حلزون می‌تواند 3 سال بخوابد.

به طور میانگین مردم از عنکبوت بیشتر می‌ترسند تا از مرگ!

اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچ‌وقت تمام نخواهد شد.

خطوط هوایی آمریکا با کم کردن فقط یک زیتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفه‌جویی کند.

ملت آمریکا بطور میانگین روزانه 73000 متر مربع پیتزا می‌خورند.

چشم‌های شترمرغ از مغزش بزرگتر است.

بچه‌ها بدون کشکک زانو متولد میشوند. کشکک‌ها در سن 2 تا 6 سالگی ظاهر می‌شوند.

کوبیدن سر به دیوار 150 کالری در ساعت مصرف می‌کند.

پروانه‌ها با پاهایشان می‌چشند.

گربه‌‌ها می‌توانند بیش از یکصد صدا با حنجره خود تولید کنند در حالیکه سگ‌ها کمتر از 10 تا!

ادرار گربه زیر نور سیاه می‌درخشد.

تعداد چینی‌هایی که انگلیسی بلدند، از تعداد آمریکایی‌هایی که انگلیسی بلدند، بیشتر است!!

دوئل کردن در پاراگوئه آزاد است به شرطی که طرفین خون خود را بر گردن بگیرند.

فیل‌ها تنها حیواناتی هستند که نمی‌توانند بپرند.

هر بار که یک تمبر را میلیسید 10/1 کالری انرژی مصرف می‌کنید.

فورییه 1865 تنها زمانی بود که ماه کامل نشد.

کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی I am است.

اگر عروسک باربی را زنده تصور کنید سایزش 33-23-39 و قدش 2 متر و 15 سانتی‌متر خواهد بود با گردنی 2 برابر بلندتر از یک انسان نرمال.

تمام خرسهای قطبی، چپ دست هستند.

اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید می‌شود.

اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فریاد بزنید، انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده‌اید.

در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را می‌کندند حتی ابروها و موژه‌ها.

کوتاه‌ترین جنگ در تاریخ در سال 1896 بین زانزیبار و انگلستان رخ داد که 38 دقیقه طول کشید.

در 4000 سال گذشته هیچ حیوان جدیدی رام نشده است.

هیچ‌وقت نمیتوانی با چشمان باز عطسه کنی.

تعداد انسان‌هایی که به وسیله خر کشته می‌شوند، از انسان‌هایی که در سانحه هوایی می‌میرند بیشتر است.

چشم‌های ما از بدو تولد همین اندازه بوده‌اند، اما رشد دماغ و گوش ما هیچ‌وقت متوقف نمی‌شوند.

هر تکه کاغذ را نمی‌توان بیش از 9 بار تا کرد.

در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از مبلاد ساخته شده است، به اندازه‌ای سنگ به کار رفته که می‌توان با آن دیواری آجری به ارتفاع 50 سانتی‌متر دور دنیا ساخت.

اگرتمام رگ‌های خونی را در یک خط بگذاریم، تقریبا 97000 کیلومتر می‌شود.

وقتی مگس بر روی یک میله فولادی می‌نشیند، میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم می‌شود.

آمریکا تا 50 میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد.

عدد 2520 را می‌توان بر اعداد 1 تا 10 تقسیم نمود، بدون آن‌که خارج قسمت کسری داشته باشد.

30 برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی می‌کنند، در زیر خاک مدفون شده‌اند.

تنها حیوانی که نمی‌تواند شنا کند، شتر است.

شیشه در ظاهر جامد به نظر می‌رسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت می‌کند.

در هر ثانیه بیش از 5000 بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون برخورد می‌کند و تصویری را که شما تماشا می‌کنید، بوجود می‌آورد.

شانس شبیه بودن دو اثر انگشت، یک به 64 میلیارد است.

یک لیتر سرکه در زمستان سنگین‌تر از تابستان است.

قد انسان تا 20، 25 سالگی و گاها 40 سالگی بلند می‌شود و از چهل سالگی به بعد، قد انسان هر دو سال حدود 6 میلی‌متر کوتاه می‌شود.

فقط با از دست دادن یک درصد از آب بدن، احساس تشنگی می‌کنیم!

دهان انسان روزانه یک لیتر بزاق تولید می‌کند.

چیتا یا یوزپلنگ سریع‌ترین حیوان خشکی است. او در عرض فقط 3 ثانیه 100 کیلومتر در ساعت سرعت می‌گیرد. رکوردی که حتی سریع‌ترین خودروهای فراری هم نتوانسته‌اند بشکنند.

کرم‌های ابرشیم در 56 روز، 86 هزار برابر خود غذا می‌خورند.

تنها قسمت بدن که خون ندارد، قرینه چشم است.

شتر در 3 دقیقه 95 لیتر آب می‌خورد


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

پنج شنبه 91/10/7  ساعت 7:25 عصر

دانــستـــنی هـای جـــــالـــــــب

دانــستـــنی هـای جـــــالـــــــب

 

 

 

 

 

 

 1? اگر بینی خود را بگیرید، امکان ندارد بتوانید زمزمه کنید.
 2? وقتی شیشه می شکند، ترک های آن باسرعت 3000 مایل در ساعت حرکت می کنند.
 3? در هر دقیقه حدود 200 نوزاد در جهان متولد می شوند.
 4? جلیقه ی ضد گلوله، خروجی اضطراری، برف پاک کن شیشه ی ماشین و پرینتر های لیزری همگی توسط زنان اختراع شده اند.
 5? انسان در زمان خواب بیشتر از زمانی که تلویزیون تماشا می کند کالری مصرف می کند.
 6? به طور میانگین انسانها بیشتر از اینکه از مرگ بترسند از عنکبوت می ترسند.
 7? ناخن های انسان در زمستان سریع تر رشد می کنند.
 8? وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید، مردمک چشمانتان گشاد تر می شود. و قتی به کسی که از او متنفرید هم نگاه می کنید همین اتفاق می افتد.
 9? تنها انسان ها در هنگام احساساتی شدن اشک می ریزند. و انسان به طور متوسط 4,200,000 بار در سال پلک می زند.
 10? بینایی مردان از زنان بهتر است و می توانند متن های ریز تری را بخوانند. در زنان قدرت شنوایی بهتر است.
 11? “محمد” شایع ترین اسم در جهان است.
 12? یخ به ههیچ وجه سر نیست. چیزی که باعث می شود بر روی یخ سر بخوریم یک لایه ی نازکی از آب است که در اثر فشار بر روی یخ ایجاد می شود و باعث می شود که سر بخوریم.
 13? هر انسانی در جهان با 9میلیون نفر دیگر، روز تولد مشترکی دارد.
 14? زنان دو برابر بیشتر از مردان پلک می زنند.
 15? تعدادنوزادانی که در طول یک سال در هندوستان متولد می شوند از کل جمعیت استرالیا بیشتر است.
 16? 492 ثانیه طول می کشد تا اشعه ی خورشید به زمین برسد.
 17? نوزادان در هنگام تولد کشکک زانو ندارند.
 18? درخت زیتون می تواند بیش از 1500 سال زندگی کند.
 19? در تولید کاغذ اسکناس از خمیر پنبه به جای خمیر چوب استفاده می شود. این بدان معنی است که اگر داخل ماشین لباسشویی شسته شود مثل کاغذ معمولی از بین نمی رود.
 20? آب قطب جنوب به قدری سرد است که هیچ چیز در آنجا فاسد نمی شود. گرم ترین هوایی که تا به حال از قطب جنوب گزارش شده 3 درجه ی فارنهایت بوده است.
 21? جنگل های بارانی آمازون بیش از 20 درصد اکسیژن جهان را تولید می کنند.
 22? اقیانوس اطلس شمالی هر سال 2,5 سانتی متر عریض تر می شود.
 23? سالانه بیش از 50,000 زمین لرزه در جهان اتفاق می افتد.
 24? هر مایل مربع از آب دریا حاوی 20 کیلوگرم طلا است.
 25? 1000 سال طول می کشد تا یک قطره ی آب اقیانوس دور جهان بچرخد.
 26? اروپا تنها قاره ای است که هیچ صحرایی در خود ندارد.
 27? آب اقیانوس اطلس از اقیانوس آرام شور تر است.
 28? قدیمی ترین لامپ ، در سال 1901 و در یک ایستگاه آتش نشانی در کالیفرنیا روشن شده و هنوز هم روشن است. اسم این لامپ، چراغ صده ای است.
 29? بوییدن سیب سبز یا موز (فقط بوییدن و نه خوردن) باعث کاهش وزن می شود.
 30? هر انسان معمولی 3 سال از عمر خود را در توالت می گذراند.

نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

پنج شنبه 91/10/7  ساعت 7:10 عصر

جهان در صدسال

مقایسه جهان در صدسال

هواپیما

خودرو

تلفن

عمل‌های جراجی

فضاپیما

کتابخانه

فیلم


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

پنج شنبه 91/10/7  ساعت 7:7 عصر

28جمله از دکتر حسابی

 چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است.
 
زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید.
 
عشق، به وجود آورنده اعمال زیباست.
 
کار کنیم، زحمت بکشیم، از سرمایه چیزی کم نداریم.
 
احساس اجبار به فداکاری، لازمه زندگیست.
 
انجام وظیفه، لازمه جهش بسوی پیشرفت است.
 
تقلید از غرب، خطری است جدی، که چشمه های نبوغ را، خشک می کند.
 
یک عمل درست، بهتر است از هزار نصیحت.
 
بزرگترین خوشحالی من در زندگی : هوش و استعداد جوانان ایرانی است.
 
راه پیشرفت، ارزش نهادن به علم و تحقیق، احترام به معلمین، اساتید، دانش آموزان و دانشجویـان است.
 
سادگی و عشق از عوامل پیشرفت است، که در قلب ما ایرانیان است.
 
هرچه انسان ،وجود ارزشمندتری داشته باشد به همان اندازه مودب و فروتن است.
 
فعال باشیم، ولی ملایم، عادل باشیم، ولی با گذشت.
 
جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس بخواهد خانه اش را آباد کند باید در ویرانی مملکتش بکوشد.

هنر، با احساسات آدمی بازی می کند.

عشق زندگی را به شیوش می آورد.
 
هنر، چاشنی زندگیست. 

ایران، جزیره هوش و ذکاوت است.
 
شخصیت یک ملت را، ادبای آن ملت می سازند
 
طنز در مملکت ما، یک مقاومت ملی است، و همیشه حافظ ایران بوده است.
 
موسیقی خوب ایرانی، یک طرز تفکر است. یک فلسفه است، و بیان یک آرزوست.
 
داشتن هدف، و رفتن به دنبالش، خوب است ولی عاشق هدف بودن و گرفتار شدن چیز دیگری است
 
با بچه ها، با اطمینان رفتار کنید تا قابل اطمینان بار بیایند، و قابل اطمینان شوند.
 
دولت، وظیفه دارد، خوشحال کنندگان مردم را، تشویق کند.
 
باید جوانان، حفظ سازمان را، آموزش داد.
 
سازماندهی، لازمه و خواسته الگوی پیشرفت است.
 
حفظ سنن اعتقادی، ملی و نبوغ نژادی، واجب است.
 
نظامی که، دارای سازمان باشد، چارچوبی استوار دارد.


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

پنج شنبه 91/10/7  ساعت 6:57 عصر

الماس های معروف دنیا

 

الماس های معروف جهان بدلایل مختلف معروف شده اند برخی به خاطر اندازه ، برخی دیگر به خاطر زیبایی و رنگ ولی علت اصلی شاید گذشته یا تاریخی باشد که آن الماس تجربه نموده است . در اینجا تعدادی از معروفترین الماسهای دنیا را برایتان معرفی می کنیم اما قبل از آن لازم به یادآوری است که  گوهرها بخصوص الماس با واحد قیراط سنجیده میشوند در واقع هر قیراط  2/. گرم وزن داشته و یابه عبارتی هر گرم برابر با 5 قیراط می باشد. 

کوه نور با 92/108 قیراط وزن  از میان الماسهای مشهور جهان، بی شک کوه نور افسانه آمیزترین آنها به شمار می رود این الماس از یک سنگ اولیه 186 قیراطی برش داده شد. سرگذشت پر نشیب و فراز و حیرت انگیز آن با تاریخ هند، افغانستان، ایران و انگلستان درآمیخته است. کوه نور در قرن شانزدهم میلادی، در دوران سلطنت بابر، بنیانگذار سلسله گورکانی هند پدیدارشد. سپس الماس مشهور به نوبت به دست شاه جهان(کسی که دستور ساختمان بنای تاج محل را داد)، اورنگ زیب(که تعصب دینی اش باعث اختلاف میان هندوان و مسلمانان شد) می رسد، این الماس توسط نادرشاه افشار (یکی از معروفترین جهانگشایان آسیا) درسال 1739 به ایران آورده شد تا اینکه سرانجام به انگلستان برده می شود. کوه نور در سال 1850 به ملکه ویکتوریا اهدا شد در  دربار انگلیس بر روی آن تراش مجدد صورت گرفت و در تاج ملکه الیزابت دوم قرار گرفت  هم اکنون از این الماس در برج لندن (Tower Landon )نگهداری  می شود.

 

درسدن (Dresden) این الماس به رنگ سبز بوده و 41 قیراط وزن دارد محل پیدایش آن بطور دقیق مشخص نیست ولی احتمالا" بایستی از هندوستان آمده باشد از تاریخچه این الماس تا سال 1742 میلادی اطلاعی در دست نیست در این زمان بود که این الماس به فردریخ اگوست دوم دوک ساکسونی فروخته شد در حال حاضر این الماس در بنای طاق سبز (Green Vaults) شهر درسدن آلمانی نگهداری می شود.

 

امید (Hope)  الماسی آبی رنگ با وزن 52/45 قیراط ،این الماس در سال 1830 بوسیله یک بانکدار امریکایی بنام H-Ph Hope خریداری شده و دو باره برش داده شد از سال 1958 از این الماس در انستیتو اسمیت زونیای واشنگتن نگهداری می شود.

 

ستاره افریقا یا کولینان یک (cullinan I)  با 20/530 قیراط وزن ، سنگ برش نخورده این الماس 3106 قیراط وزن داشت این سنگ بزرگترین سنگی بوده است که تاکنون پیدا شده سپس این سنگ توسط سرتوماس کولینان رئیس کمپانی معدن به 105 قطعه برش دا ده شد که بزرگترین آن کولینان یک نام گرفت برش این الماس ها بوسیله تجارتخانه آشر در آمستردام صورت  گرفت . این الماس بعدهادر نشان سلطنتی انگلیس((scepterزینت داده شد  هم اکنون از این الماس در برج لندن(Tower of London)  نگهداری می شود.

 

 سنسی (sancy) با 55 قیراط وزن ، گفته می شود که این الماس توسط پادشاه چارلز در طی دهه 1470 مورد استفاده قرار می گرفته است در سال 1570 این الماس بوسیله سیگنیور دی سنسی (همنام با الماس ) سفیر کبیر فرانسه به ترکیه رفت هم اکنون این الماس جهت نمایش در موزه لوور پاریس قرار دارد.

 

تیفانی (Tiffany) این الماس زرد رنگ 51/128 قیراط وزن دارد و در سال 1878 در معدن کیمبرلی افریقای جنوبی پیدا شد سنگ برش نخورده آن 42/287 قیراط وزن داشت این الماس توسط جواهرفروشان تیفانی در نیویورک خریداری و در پاریس با 90 سطح برش داده شد.

 

 الماس شاه(shah) این الماس 70/88  قیراط وزن دارد وهمان طور که در تصویر می بینید برش این الماس با الماسهای دیگر کاملا" متفاوت است این الماس سطوح کلیواژ را بخوبی نشان می دهد سنگ اولیه این الماس 95 قیراط وزن داشت که پس از برش بصورت برش قطعی به 7/88 قیراط تقلیل یافت. 
بی نظیر بودن این الماس بدین دلیل است که در سه سطح این الماس نام سه پادشاه مسلمان مالک این الماس حک شده است . جهانگیر شاه ، جهان شاه و فتحعلی شاه اسامی این پادشاهان است این الماس در هنگام حمله نادر شاه در سال 1739 بوسیله نادر شاه افشار به ایران آورده شد و بعدها طی حوادثی به روسیه رفت و در سال 1829 به تزار نیکلاس اول اهدا شد از این الماس هم اکنون در کاخ کرملین مسکو نگهداری می شود.

 

ناساک با 38/43 قیراط وزن . این الماس در ابتدا بیش از 90 قیراط وزن داشته و در معبد شیوا نزدیک ناساک هند از آن نگهداری می شد در سال 1818 این معبد توسط انگلستان غارت شد و در سال 1927 به نیویورک رفت و در آنجا تراش مجدد داده شد در سال 1977 بوسیله پادشاه عربستان سعودی خریداری شد و هم اکنون در تملک این پادشاهی است .

 

 کولینان چهار با وزن 60/63 قیراط. این الماس نیز یکی از 105 قطعه برش خورده از بزرگترین کریستال الماس برش نخورده پیدا شده در جهان می باشد این الماس در تاج ملکه مری قرار گرفت و بعدها به عنوان سنجاق سینه تزئینی از آن استفاده شد هم اکنون در برج لندن از آن نگهداری می شود.

 

دریای نور ( Daray - I- Nur) دریای نور یکی از بزرگترین الماس‌های شناخته شده به وزن175 تا 195 قیراط است. این الماس  به رنگ صورتی شفاف بوده و در سال 1739 بعد از حمله ایرانی‌ها به دهلی‌هند،توسط نادرشاه به ایران آورده شد. این الماس بر روی تاج پادشاه ایران قرار داده شده است. دریای نور همراه با خواهر خود «کوه نور» که اینک جزو گوهرهای سلطنتی انگلستان است و در جلو تاج سلطنتی آن کشور نصب شده است، توسط نادر شاه افشار جزو هدایای محمد شاه گورکانی و غنایم جنگی، از هند به ایران آورده شده است. این سنگ قیمتی پس از نادر ظاهراً به تصرف نوه وی شاهرخ در آمده، سپس به دست میر علم خان عرب خزیمه و پس از آن بدست محمد حسن خان قاجار افتاد و از او به کریم خان زند و سرانجام به لطفعلی خان زند رسید. آغا محمد حسن خان قاجار پس از شکست دادن و کور کردن لطفعلی خان، خود بازوبندهای دریای نور و تاجماه را از بازوان آن گشوده متصرف گردید و بدین گونه این گوهر یکتا جزو گوهرهای خزاین قاجار درآمدناصرالدین شاه معتقد بوده که این الماس از گوهرهای تاج کورش کیخسرو بوده است و خود او بسیار به این گوهر گرانبها علاقه داشت و گاهی آنرا به کلاه و زمانی به بند ساعت و گاهی به سینه خود نصب میکرد و حتی تولیت دریای نور را منصبی مخصوص قرار داده بود و این مهم را با عیان و بزرگان کشور محول میداشت، چنانکه در ضمن وقایع سال 1296 هـ . ق. در منتظم ناصری می خوانیم که تولیت دریای نور در ان سالها به حاجی محمد رحیم خان خازن الملک محول بوده است دریای نور بعدها داخل موزه جواهرات دولتی گردیده در همان محل بود تا در سال 1336هـ .ق. هنگامی که محمد غلی میرزا بر اثر شکستی که از مشروطه خواهان خورد به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد، این گوهر را جزو گوهر های دیگری با خود به آنجا برد و مدعی بود که گوهر مزبور ملک شخصی اوست و چیزی نمانده بود که این گوهر گرانبهای ایران که یادگار جهانگیری‌های نادر شاه می‌باشد مانند خواهر خود راه دیار دیگری را در پیش گیرد ولی همت ملیون و آزادیخواهان آن را نجات داد. پس از رفت و آمدها و گفتگو های بسیار، این گوهر را با مقداری گوهر های دیگر از محمد علی میرزا پس گرفته به موزه و خزانه سلطنتی باز گردانیدند.


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

پنج شنبه 91/10/7  ساعت 6:52 عصر

معنی گلها

معنی و روانشناختی گلها و گیاهان:
============================================

گل میخک قرمز : شرمساری و خجالت
گل آماریس یا گلی که از تیره نرگس ها باشد : زیبایی با شکوه
گل شقایق : امید و آرزو
گل بنفشه کبود : وفاداری
گل رز شرابی : زیبایی ناخود آگاه خدادادی
گل آلاله : افکار بچه گانه و ساده لوحانه
گل رز سفید رنگ زمستانی : آسودگی خیال و رهایی از نگرانی
گل داوودی : شادابی و سرخوشی در سنین کهنسالی
گل زعفران : بد رفتاری و خشونت ممنوع !
گل محمدی : سرزندگی و طراوت
گل قاصدک : پیش گویی در علاقه
گل نسترن جنگلی : دلخوشی ای که باعث دردسر و مزاحمت باشد
گل فندق : آشتی و سازش
گل یا گیاهان فراموشم نکن با گلهای آبی رنگ کوچک : علاقه واقعی و از صمیم قلب
گل رز قرمز : زیبایی
گل نرگس زرد : جوانمردی و احترام به بانوان
گیاه راج : آیا من فراموش شده ام ؟
گل و گیاه شهد دار : عاطفه مثبت و علاقه مندی
گل یاسمن : تعلق خاطر و دلبستگی
گل یاس : احساسات پاک قلبی
گل زنبق : من پیغامی دارم
گل پیچک ( پاپیتال ) : ازدواج
گل ارکیده : همیشه در کنارم بمان
گل یا گیاه کاهو : بی عاطفگی و بی رحمی
گل نیلوفر آبی : علاقه از دست رفته
گل همیشه بهار : افکار پلید
گیاه دارواش : من مشکلات را پشت سر گذاشته ام .
غنچه پیوندی گل رز سرخ : ابراز علاقه
گل بنفشه فرنگی : طرز فکر
گل جعفری : دانش و اطلاعات مفید و سودمند
شکوفه هلو : من به تو علاقه مندم
گل میخک صورتی : محبت زنانه
گل صد تومانی : شرم و حیا
گل رز وحشی : علاقه قلبی شدید
گل یاس : احساسات پاک قلبی
گل خشخاش : مایه دلخوشی و تسلی خاطر
گل لاله قرمز : برای محبت و دوستی
گل ریواس : پند و اندرز
گل رز ماری : حضور تو به من نیروی تازه می بخشد
گل خشخاش قرمز : ولخرجی و دست و دل بازی بیش از اندازه
گل رز بی خار : با یک نظر علاقه مند شدن
گل شلغم : نوعی دوستی و سعه صدر
گل رز کوهی : مرا زیبا خطاب مکن
غنچه گل رز سفید : قلبی غافل و نا آگاه از محبت
گل میخک زرد : ابراز ندامت و بیزاری(البته در جای دیگه ای خواندم که نشانه غم وحسرت نیز میباشد)
گل داوودی زرد : علاقه تحقیر شدن
گل زنبق زرد : محبت و هیجان
گل رز زرد : دوستی
گل رز وحشی زرد با برگهای معطر : کاهش میزان علاقه
گل آهاری : تفکر درباره دوستان غایب(در کل تفکر نمودن)
گل سوسن وحشی و گل سرخس با هم : مجذوب مهربانی دیگری شدن
گل میخک و مینای سفید با هم : خصوصیات منحصر به فرد اخلاقی دیگری را تحسین کردن
غنچه گل رز سرخ پیوندی و گل مورد با هم : اعتراف به علاقه


منبع:سایت علمی نخبگان جوان

نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

پنج شنبه 91/10/7  ساعت 6:52 عصر

انیشتن

این سخن بسیار گفته شده است که برای پی بردن به ساختمان پرکاهی با عمق و دقت؛ باید جهان را به درستی شناخت امّا آن کس که بتواند با چنین عمق و دقتی به ساختمان پرکاهی پی برد در هیچ یک از امور جهان نکته تاریکی نخواهد یافت، من برای شرح حال و زندگی انیشتین را نه برای ریاضیدانان و نه برای فیزیکدانان، نه برای اهل فلسفه نه برای طرفداران استقلال یهود بلکه برای آن کسانی که می خواهند چیزی از جهان پرتناقض قرن بیستم درک کنند و اینک شرح حال زندگی او از کودکی تا پایان عمر را مرور کنید :

آلبرت انیشتین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه وورتمبرگ آلمان بود متولّد شد. امّا شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است. زیرا یک سال بعد از تولّد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردید.




:: آلبرت اینشتین در چهار سالگی ::


پدر آلبرت، هرمان انیشتین کارخانه ی کوچکی برای تولید محصولات الکتروشیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود از آن بهره برداری می کرد اما در کار معاملات بصیرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گرچه با حکومت پروسی ها مخالفت داشت امّا امپراتوری جدید آلمان را ستایش می کرد و صدراعظم آن “بیسمارک” و ژنرال “مولتکه” و امپراتور پیر یعنی “ویلهم اول” را گرامی می داشت.

مادر انیشتین که قبل از ازدواج پائولین کوخ نام داشت بیش از پدر زندگی را جدی می گرفت و زنی بود از اهل هنر و صاحب احساساتی که خاصّ هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار موسیقی بود.


آلبرت کوچولو به هیچ مفهوم کودک اعجوبه ای نبود و حتّی مدّت زیادی طول کشید تا سخن گفتن آموخت بطوریکه پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیرعادی باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن کرد ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی را که ما بین کودکان انجام می گرفت و موجب سرگرمی کودک و محبّت فی ما بین می شود را دوست نداشت.

آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال دیگر طبق تعالیم کاتولیک تحصیل کرد و از آن لذّت فراوان برد و حتّی در مواردی از دروس که به شرعیات و قوانین مذهبی کاتولیک بستگی داشت چنان قوی شد که می توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سوألهای معلّم جواب دهند او به آنها کمک می کرد.



انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه “لوئیت پول” وارد شد. در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطایی می شدند راه و رسم تنبیه ایشان آن بود که می بایست بعد از اتمام درس، تحت نظر یکی از معلّمان، در کلاس توقیف شوند و با در نظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز کلاسهای درس، این اضافه ماندن شکنجه ای واقعی محسوب می شد.

ذوق هنری:

ذوق هنری انیشتین چنان بود که او وقتی پنج ساله بود روزی پدرش قطب نمایی جیبی را به وی نشان داد. خاصّیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی در کودک تأثیر عمیقی گذاشت با وجود آنکه هیچ عامل مرئی در حرکت عقربه تأثیری نداشت کودک چنین نتیجه گرفت که در فضای خالی باید عاملی وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند.



:: آلبرت اینشتین در چهارده سالگی ::


وقتی که انیشتین پانزده ساله بود حادثه ای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به راه جدیدی منحرف ساخت : هرمان پدر او در کار تجارت خویش با مشکلاتی مواجه شد و در پی آن صلاح را در آن دیدند که کارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهند. از آنجا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذّتهایی بود تصمیم گرفت که به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه ی مشابهی را ایجاد کرد. هنگامیکه وارد شهر میلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید. آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت و نابهنجار است.
دوران دانشجویی:

در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مرکزی به استثنای آلمان، مدرسه ی دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد ولی بخاطر اینکه در علوم طبیعی اطلاّعاتی وسیع نداشت در امتحان پذیرفته نشد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطه ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک “آآرائو”که با روش جدیدی اداره می شد معرفی کرد. بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با اینکه درس های فیزیک دارالفنون آمیخته با هیچ گونه عمق فکری نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجوکنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل: بولترمان، ماکسول و هوتز را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این کتابها می گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه ای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود را پایان داد و به مسأله مهم تهیه شغل مواجه شد. از آنجا که نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پولی تکنیک بدست آورد تنها راهی باقی ماند و آن این بود که چنین شغل و مقامی را در مدرسه ی متوسطه ای جستجو کند.



اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. او در آن هنگام داوطلب شغل معلّمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از کار خود راضی و حتّی خوشبخت بود که می تواند به پرورش جوانان بپردازد امّا بزودی متوجّه شد که معلمّان دیگر نیکی را که او می کارد ضایع و فاسد می کنند و این شغل را ترک کرد. بعد از این دوران تاریک، ناگهان نوری درخشید و بعد از مدّتی در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر”برن” انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن انیشتین با میلواماریچ همشاگردی قدیم خود در مدرسه ی پولی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پی در پی بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتّی بسیار جالب می نمود وظیفه ی وی آن بود که اختراعاتی را که به دفتر مذبور می آوردند مورد آزمایش اوّلیه قرار می داد. شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی مانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درک و استخراج کند. چون انیشتین به خصوص به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود که با کمک محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.



:: ساعت مخصوص آلبرت اینشتین ::


در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله ی امپراتور اتریش انجام می گرفت که معمولاً حقّ انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ وا می گذاشت. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب، قبل از همه، بر عهده ی فیزیکدانی به نام”آنتون لامپا” بود و او برای انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت که یکی از آنها “کوستاویائومان” و دیگری”انیشتین” بود. “یائومان” آن را نپذیرفت و پس از کش و قوسهای فراوان انیشتین این مقام را پذیرفت. وی صاحب دو ویژگی بود که موجب گردید وی استاد زبردستی گردد. اوّلین ویژگی آنها این بود که علاقه ی فراوان داشت تا برای عدّه ی بیشتری از همنوعان خود و بخصوص کسانیکه در حول وحوش او می زیسته اند مفید باشد. ویژگی دوّم او ذوق هنریش بود که انیشتین را وا می داشت که نه فقط افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتّب سازد بلکه روش تنظیم آنها به نحوی باشد که چه خود او و چه مستعدان از نظر جهان شناسی نیز لذّت می برند.

هدف انیشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد تئوری نسبی سال 1905 که در آن انیشتین فقط به حرکت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود انیشتین با کمک از “اصل تعادل” پدیده های جدیدی را در مبحث نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بوده اند و می توانست صحت نظریه جدید او را از لحاظ تجربی تأیید کرد.


عزیمت از پراگ:

در مدّتی که انیشتین در پراگ تدریس می کرد نه فقط نظریه جدید خود را درباره غیر وی بنا نهاد بلکه با شدّت بیشتری نظریه ی خود را درباره ی کوآنتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود، توسعه داد. با همه ی این تفاصیل انیشتین به دانشگاه پراگ اطّلاع داد که در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 خدمت این دانشگاه را ترک کرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از شهر پراگ موجب سر وصدای بسیار در این شهر شد در سر مقاله بزرگترین روزنامه ی آلمانی شهر پراگ نوشته شد:”که نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترک کرد.” انیشتین عازم شهر زوریج گردید و در پایان سال 1912 با سمت استادی مدرسه ی پولی تکنیک زوریج مشغول به کار شد شهرت انیشتین به تدریج تا آنجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط باشد. سالها بود که مقامات رسمی آلمان کوشش می کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد بلکه در عین حال کانون فعّالیّت هنری و علمی نیز محسوب گردد بهمین جهت از انیشتین دعوت بعمل آوردند. مدّت کمی بعد از ورود انیشتین به برلن، انیشتین از زوجه ی خویش هیلوا که از جنبه های مختلف با او عدم توافق داشت جدا گردید و زندگی را با تجرد می گذارند. هنگامیکه به عضویت آکادمی پادشاهی انتخاب شد سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند بیش از حد جوان می نمود. در این حال همه انیشتین را در وهله ی اوّل مردی مؤدب و دوست داشتنی به نظر می آوردند.




:: تصویری از پاسپورت آلبرت اینشتین ::


فعّالیّت اصلی انیشتین در برلن این بود که با همکاران خویش و یا دانشجویان رشته ی فیزیک درباره ی کارهای علمی مصاحبه و مذاکره کند و آنها را در تهیه برنامه ی جستجوی علمی راهنمایی کند. هنوز یکسال از اقامت انیشتین در برلن نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع شد. در مدّت جنگ جهانی اوّل، تیترهای روزنامه های برلن همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عین حال انیشتین در منزل خود با دختر عمه ی خویش الزا آشنایی پیدا کرد. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و همچنین او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اینحال انیشتین با او ازدواج کرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی که در نتیجه ی آن بر دنیای علم تحصیل گردید مانع از آن نشد که انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه و تکمیل نظریه ی ثقل خویش بپردازد. وی با پیمودن راه تفکّری که در پراگ و زوریخ پیش گرفته بود توانست در سال 1916 نظریه ای برای ثقل بپردازد. و جاذبه ی عمومی بنا نهد که موردی مستقل از نظریه های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت کامل بود.

 

اهّمیّت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجّه دانشمندانی واقع گردید که دارای قدرت خلاق علمی بودند تأیید تجربی نظریه انیشتین توجّه عموم مردم را به شدّت جلب کرده بود از این پس دیگر انیشتین مردی نبود که فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. به زودی وی نیز همچون زمامداران مشهور ممالک، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.
مسافرتهای انیشتین:

تبلیغات مخالف و حملاتی که علیه انیشتین می شد موجب گردید که در تمام ممالک جهان و در همه ی طبقات اجتماعی توجّه عموم مردم به سوی تئوریهای او جلب شود. مفاهیمی که برای توده های مردم هیچگونه اهّمیّتی نداشته است و عامه ی ایشان تقریبأ چیزی از آن درک نمی کردند موضوع مباحث سیاسی گردید. انیشتین در این زمان سفرهای خود را آغاز کرد ابتدا به هلند، بعد به کشورهای چک و اسلواکی، اسپانیا، فرانسه، روسیه، اتریش، انگلیس، آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر. امّا نکته قابل توجّه این است که وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورک وارد شدند با استقبال شدید و تظاهرات پر شوری مواجه شدند که به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یکی از دانشمندان رخ نداده بود.




:: جشن تولد 70 سالگی آلبرت اینشتین ::

انیشتین به آسیا و به کشورهای چین، ژاپن و فلسطین سفر کرده است و این خاتمه ی سفرهای او بود. در سال 1924 بعد از مسافرتهای متعدد به اکناف جهان انیشتین بار دیگر در برلن مستقر گردید. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظریات او را بعنوان بیان افکار قوم یهود و به سوی فاشیسم می دانستند به این دلیل انیشتین به شهر پرنیستون در آمریکا می رود. بعد از چندی همسرش الزا در سال 1936 از دنیا می رود و خواهر انیشتین که در فلورانس بود به شهر پرنیستون نزد برادرش آمد. در همین دوران انیشتین تابیعت کشور آمریکا را می پذیرد. انیشتین در سال 1945 طبق قانون بازنشستگی مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرنیستون را ترک کرد ولی این تغییر سمت رسمی، تغییری در روش زندگی و کار او به وجود نیاورد وی کماکان در پنیستون بسر می برد و در مؤسسه ی مزبور تجسّسات خود را ادامه داد.

آخرین سالهای زندگی انیشتین:

این دوران تجسّس در نیمه انزوای شهر پرنیستون به تدریج با اضطراب آمیخته می شد. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود لیکن این دوره ی ده ساله درست مصادف با هنگامی بود که عهد بمب اتمی شروع می گردید و بشریّت تمرین و آموزش خویش را در این زمینه آغاز می کرد. بنابر این مسأله واقعی که برای او مطرح شد موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود با وجود اینکه منظور ما در این جا دادن چشم اندازی مختصر از روابط انیشتین با حوادث بزرگ سیاسی آخرین سالهای زندگی او می باشد باز هم اگر از دو موضوع اساسی یاد نکنیم همین چشم انداز هم ناقص خواهد بود یکی از آنها نامه ی مشهوری است که وی می بایست برای همکاری خود در شوروی بفرستد و دوّم شرح وقایعی است که در اوضاع و احوال فیزیکدانان آمریکایی، خاصه دانشمندان اتمی، در داخل مملکت خودشان تغییر بسیار ایجاد کرد.



:: آلبرت اینشتین در حال اعلام مخالفت خود در برابر استفاده از بمب اتم ::


اکنون می توانیم بصورت شایسته تری همه ی آنچه را که گهگاه موجب تیره شدن پایان زندگی وی می شد مشاهده کنیم و سرانجام روز هجدهم آوریل 1955 بزرگترین دانشمند و متفکر قرن بیستم، پیغمبر صلح و حامی و مدافع محنت دیدگان جهان، مردی که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه ی مردان جهان بوده است، در شهر پرنیستون واقع در ممالک متحده آمریکای شمالی از زندگی و تفکر و مبارزه دست کشید و از دار دنیا رفت و در گذشت.



در پایان به اظهار نظرهای برخی از مشاهیر درباره ی انیشتین بعد از وفات وی می پردازیم:

پیشرفتی که انیشتین نصیب معرفت ما درباره ی طبیعت کرد از قدرت مهمّ جهان امروزی خارج است. فقط نسلهای آینده خواهند توانست مفهوم واقعی آن را درک کنند. “دکتر هارولددوز رئیس دانشگاه پرنیستون در آمریکا”

وی دانشمند بزرگ این عصر و به واقع یکی از جویندگان عدالت و راستی بود که هرگز با ناراستی و ظلم مصالحه نکرد.” “جواهر لعل نهر نخست وزیر هند”


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

پنج شنبه 91/10/7  ساعت 6:41 عصر

راز شمع (( در درمان و ارزو ها))

چرا در اکثر مراسم روحانی، دینی، عرفانی و جادوگری از شمع استفاده میشود؟هستی از چهار عنصر تشکیل شده است باد – خاک – آب - آتش وقتی چیزی را از هستی درخواست میکنیم باید به شکلی این خواسته را به گوش شعور نهفته در آن برسانیم .دعا کردن لفظی پیام ما را از طریق هوا به شعور هستی انتقال میدهد و حرز و نبشته از طریق خاک هر چه طرق رساندن پیام متعدد تر باشد اجابت آن محتملتر است، مثلا اگر خواسته را به صورت دست نوشته به آب بسپاریم از دو عنصر خاک و آب استفاد کرده ایم ...

راز قدرت شمع در این است که چهار عنصر اصلی هستی را یکجا در خود جمع کرده است ...

در موم شمع عنصر خاک و زمین نهفته استدر شعله شمع آتشدود شمع عنصر هواستو موم ذوب شده آن نشانگر عنصر آب...بنابراین شمع با ظاهری ساده و اندازه ای کوچک قدرتی غیر قابل تصور برای ارتباط با شعور باطنی هستی داردشمع با سوختنش، با ذوب شدن مومش و با برخاستن دودش در خواست شما را تا عرش بالا میبرد و تمام نیروهای الهی و ملکوتی را برای تحقق بخشیدن تجسم ذهنی شما بسیج میکند شمع نشان دهنده نور حقیقت و خرد است. هر کس حداقل یک بار از نیروی جادویی شمع استفاده کرده است، در حالی که از قدرت آن بی خبر بوده و آن فوت کردن شمع کیک تولد است و آرزویی که در آن لحظه تصور کرده استرنگ بندی شمعها بستگی با توجه به درخواستی که از آن میشود متفاوت استزمان استفاده از شمع جادویی نیز بسیار مهم است و باید چرخه قمری ماه در نوع درخواست لحاظ شود.

1-ماه نو (هلال جدید: شروع کردن طرحی جدید، رشد و ترقی و شفا بخشی

2-ماه در حال رشد ( رو به بدر ) : برای درخواستهایی که چیزی به زندگی تان می آورند و یا موجب جذب نیرویی به زندگی شما میشوند)

3- ماه کامل ( نیرومندترین مرحله ) : برای باروری و بهره برداری از نعمتهای طبیعت و تکمیل و تحقق بخشیدن به آرزوها

4-( ماه رو به زوال : دور کردن عادتهای بد و انرژیهای منفی از زندگی و جبران خسارت و صدمه های وارد شده و دفع بیماریها

5-ماه تاریک ( شبهای بدون ماه ) : برای دفع بدشگونی هایی که از طرف دیگران وارد گشته است زمان اجرای مراسم شب میباشد(هرگز یک شمع را برای درخواست های متفاوت به کار نبرید. با هر شمع فقط یک مراسم درخواست انجام دهید و بگذارید تا شمع خود به خود بسوزد و تمام شود _

هرگز شمعی را بدون نیت خاصی روشن نکنید، چون انرژی آن بدون هدف خاصی هدر میرود. اگر شما نیاز شخصی ندارید آن را برای دوستتان و یا برای کمک به هستی، صلح جهانی، تطهیر محیط یا گنجشک های کوچک روشن کنید

هرگز شمع را با فندک روشن نکنید و برای اینکار از کبریت استفاده کنید

قبل از هر مراسم درخواست شمعتان را با انرژی درخواست مورد نظر شارژ نماییدشارژ کردن شمع :شارژ کردن یعنی اینکه شمع را با قدرت شخصی تان آماده کنیدشمع را محکم بین دستهایتان بگیرید. موم را بین انگشتانتان بگیریدو چشمانتان را ببندیدو احتیاجتان را با صدای بلند تکرار کنید. مثلا من شمع را به نیت سلامتی شارژ میکنم تا برای من سلامتی بیاورداین مورد را 9 بار تکرار کنید واین فرآیند راسه بار تکرار کنید و انرژی را از دستها به شمع منتقل کنید .سپس برای 5 دقیقه آرام بنشینید و احتیاجتان را مجسم کنید . اکنون شمع جادویی شما برای انجام مراسم درخواست آماده شده است درسته که شمع سفید برای انجام هر درخواستی به کار برده میشود، امااگر خواستید از رنگ سفید به جای رنگ دیگری استفاده کنید کل فرآیند را 6 بار تکرار کنید، مدیتیشن قبل از هر مراسم میتواند بسیار موثر باشد.میتوانید مراسم درخواست را به مراسمی آئینی تبدیل کنید. محلی برای خود درست کنید و تمام اشیا و عکسهایی که از آنها خاطره خوبی دارید و انرژی مثبت آنها را حس میکنید در آن قرار دهیداین مورد از موارد جانبی ریلکسیشن نیز محسوب میشود ...و کلا با ضمیر ناخودآگاه و نیروهای کهکشانی در ارتباط میباشد ... در این کار فقط و فقط باید تمرکز داشت و همچنین اعتقاد .

اما خاصیت هر شمع بر اساس رنگ آن شمع :

سفید : خلوص و اقتدار در کنار هر رنگی قدرت آن رنگ افزایش میابد. پاک کننده قوی بدن و محیط زندگیمان از انرژیهای منفی .

سیاه : جلوگیری از چشم بد و جادو – فرد را افتاده و فروتن می کند . بسیار پر قدرت . استفاده زیاد باعث افسردگی میشود.

قرمز :سمبل عشق – سلامتی و جهت دستیابی به آرزوها و جاه طلبی . موثر بر تقویت قوای جنسی و شهوت و تقویت عشق ورزی.

آبی : نماد درک معنوی .ایمان و اعتقاد را افزایش میدهد.موجب دستیابی سریع به پول و ثروت .

سبز : ذوق و شوق و وفور نعمت بهمراه دارد . رشد  و تحرک و تعادل بین جسم و ذهن .

نارنجی : جذب افراد – حیوانات و چیزهای دلخواه . سمبل لذت و خلاقیت .

زرد و طلایی : به مراد دل و آرزوهایتان برسید –تقویت رویابینی و درک آن – برای کسانی که کنکور و امتحان دارند رنگ زرد فوق العادست.

صورتی :نشانه عشق و موفقیت . محرک قصد و نیت خالصانه و جامه عمل پوشاندن به آرزوها.

خاکستری و نقره ای :نماد آشکار سازی.موثر در مراقبه .بیداری ضمیر ناخودآگاه . چرخهای زندگی را بنفع شما میچرخاند.

بنفش و ارغوانی : نماد قدرت و برتری .موفقیت جاه و جلال و هماهنگی معنوی.

قهوه ای : مراقبه در نور این شمع شمارا در پیداکردن اشیاءگمشده یاری میکند .قوه یقیین و تشخیصتان را بیدار میکند.

یادتان باشد شما میتوانید با بهره گیری از خواص رنگها در بخش رنگ درمانی از همان شمع رنگی نیز برای شفای بیماریهای جسمی و روحی نیز بهره بگیرید.

شمع درمانی

آتش مقدس و اسرار آمیز. هم حرارت و آرامش دارد هم نور و روشنایی بهمراه دارد هم هیبت و عظمت . در سرتاسر زندگی بشری از فیزیکی تا غیرفیزیکی آتش انجام وظیفه کرده است از نور و گرمای خورشید که موجب حفظ زندگی در کره زمین است تا آتش عشق و احساسات که موجب الهام و خلاقیت است .آتش در تمام جنبه های زندگی وجود دارد و حضورش تقریبا در همه جا حس میشود از آتشفشان گرفته تا حرارت معمولی بدن.از همان زمانیکه آتش در اختیار بشر قرار گرفت از شمع نیز برای مقاصد فیزیکی و غیر فیزیکی استفاده شد. شمع نماد پرقدرت نور و حرارت و انرژیست. چرا هرگاه شمعی روشن میکنیم احساس خوشایند و خوبی پیدا میکنیم ؟ چه در معابد و مساجد و کلیساهاوچه در عزا و چه در عروسیها شمع جایگاه ویژه خود را دارد.بزرگان از قدما شمع را نشان جمع 4 عنصر حیاتی در یکجا میدانستند و آنرا مقدس میشمردند: شعله آن نشان آتش – بدنه آن نشان خاک – اشک روان از ذوب آن نشان آب و دودی که از سر آتش بر میخاست را نشان باد میدانستند.وقتی شمعی را روشن میکنید تمام این 4 عنصر پر قدرت حیات را بکار گرفته اید!شما خالق نوری هستید که پیش تر وجود نداشته است و این نور انرژی شفابخش خود را تقدیم شما و محیط پیرامونتان میکند.وقتی شمعی روشن میشود نور و نیروی ارتعاشی آن جان میگیرد و در حین سوختن رنگ آن نیز در فضا پخش میشود که بر اساس رنگ شمع شما میتوانید نوع درمانتان را مشخص نمایید.قبل از اینکه به توضیحات مربوط به رنگها و کاربردهای شفابخشی آن بپردازیم ذکر نکاتی چند قبل از شروع کار مهم است :

1-شمع را قبل از استفاده تمییز کنید برای اینکار از روغن زیتون استفاده کرده جهت روغن مالی شمع از پایین بسمت سر شمع باشد با اینکار انرژیهای منفی جذب شده ببیرون منتقل میگردد.

2-از هر شمعی که برای شفابخشی استفاده میکنید فقط و فقط برای همین منظور استفاده شود.

3-از شمع بر علیه میل و اراده دیگران استفاده نکنید واکنشهای بدی برایتان بهمراه دارد.

4-حتما پس از پایان درمان شمع را خاموش کنید یادتان باشد با فوت کردن هرگز اینکار را انجام ندهید نفس نیز مانند آتش خلاق است نباید برای خاموش کردن نیرویی خلاق از نیروی خلاق دیگری استفاده کرد(جالب است که در اسلام نیز فوت به شمع مکروه است و قدیمی ترها یا با انگشت یا با قاشقهای سر کج شعله شمع را خاموش میکردند).

5-اگر هنگامی که میخواهید دعا کرده یا آرزویی بکنید شمعی روشن نمایید زودتر دعا و آرزویتان برآورده میشود چراکه تا زمانیکه شمع روشن است انرژی پرقدرت آن پشت سر خواسته های شماست.(حتما سقاخانه های قدیم و سنت شمع روشن کردن هنگام دعا را فراموش نکرده اید).

اما برای اینکه بتوانیم از انرژی شمع بهترین بهره را ببریم بهتر است که ابتدا با نوع چیدمان اثر گذار بر قدرت شفابخشی شمع آشنا شویم :

1- طرح مربع که در 4راس مربع فرضی شمع گذاشته ودر بین آن مینشینیم.این روش باعث ایجاد پایداری کل سیستم فیزیولوژیکی و باعث آرامش و ساماندهی است .

2-مثلثی : 3عدد شمع در طرح مثلث چیده در بین آن قرار میگیریم این روش باعث تقویت شفابخشی شمعهاست و همچنین باعث تطهیر رنگ شمعها.

3- صلیبی : شمعها را بصورت صلیب چیده و در محل تلاقی خطوط فرضی شمعها نشسته.متعادل کننده هر 4 عنصر درونمان و روح و ذهن و جسممان – تقویت فوق العاده قلب – جذب سریع رنگ شمع در بدن .

4-ستاره 5 سو: این طرح بسیاری از فرشتگان شفابخش را بسوی شما جذب میکند و باعث بیداری انرژیهای معنوی میگردد.

5-ستاره 6 سو: ارتباط بین قلب و ذهن و روح و جسم بیکدیگر.این حالت شفابخشی با قدرت بسیارزیادی تمام مراحل روحی و جسمی بدن را فرا میگیرد.تقویت کننده و محافظ.

6-ستاره 7سو: موثرترین حالت شفابخشی خصوصا برای کودکان . ایجاد تعادل و توازن در تمام چاکراها .ریشه تمام حالتهای روحی و جسمی را آرامش میبخشد.

برای انجام شفابخشی میتوانید از شمع با رنگهای مختلف یا یکسان استفاده نمایید.مدت اینکار 15 تا 30 دقیقه .


نظر شما( )
   1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چگونه کتابخوان تر شویم؟
دانستنی های کوتاه
دانــستـــنی هـای جـــــالـــــــب
جهان در صدسال
28جمله از دکتر حسابی
الماس های معروف دنیا
معنی گلها
انیشتن
راز شمع (( در درمان و ارزو ها))
یا ذهن می تواند آینده را پیش بینی نماید؟
موبایل ومغز
آیا می دانید
خودرو و رنگها
نامگذاری محلات قدیمی تهران
پرچمدار ارتباطات با دور
[همه عناوین(1944)]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

277386

بازدید امروز

30

بازدید دیروز

65

حضور و غیاب
یــــاهـو


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

شهرستان مهر*** انجمن مهندسان

 پیوندهای روزانه


 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 لینک دوستان

مهندسی مکانیک
بی تاب

لوگوی دوستان




اشتراک